رمان بهت قول میدم-کاش هرگز نمی آمدی

سلام....شترين بر و بچ؟

دلم واستون شده بود قد لونه مرغ....

وايييييي باورم نميشه....

خوب اين مجموعه رمان جديدمه. «بهت قول میدم»

# كاش هرگز نمي آمدي ( غم انگيز)

# بد شانس (نسبتا طنز)

# منم بلدم زندگي كنم (طنز)

#هنوز واسم اسم نذاشتم (ورزشي)

#هتل اسپورترز (ترسناك)

# تا شكست هم هستم (هيجان انگيز)

اولي يا همون كاش هرگز نمي آمدي...

غم انگيز هم هس خيييييييييييلي.

( شخصیت اول یه غرب زده اي هست مثل من )

تعداد قسسمت هاش : گمونم حدود 10- الي 16 ( منم مراعات كنين خو. امسال ديگه هشتمم و شوخي بردار نيست)

هر قسمتشو هفته اي يه بار ميزارم.

شايد رمانم زياد خوب در نياد چون خودتونم مي دونين اولين باره غم انگيز مي نويسم . تخصص من طنزه.

زمان : حال

راستي اگه از آهنگم استفاده كنم ( كه بايد مازيار فلاحي استفاده كنم واسه ي اين كه با موضوعش هماهنگ باشه) لينك دانلود آهنگ رو هم سعي مي كنم بذارم.

ژانر : خوشبختانه مثل همه ي رمانام هستش و اصلا عاشقانه نيست.

خلاصه :

موضوعش مال يه دختري ( كه فكر مي كرد تك فرزنده)هست كه تازگيا غرب زده شده مثل من. يه روز توي مدرسش سر كلاس درس زبان بود( از قلم نيفته كه مثل هميشه با دوستاش داشتن سر به سر معلم مي ذاشتن )كه يه دختر وارد كلاس مي شه و مي گه ناظم با آرمينا (همون دختر شخصيت اوله) كار داره. وقتي ميره پايين اول چشمش به يه پسر خوشتيپ و جذاب و خوشقيافه ميفته. اون پسر خودشو برادر اون دختر معرفي مي كنه و .....

خوب ديگه گودي لاك لاك به زودي رمان رو ميذارمش

برچسب ها: رمان کاش هرگز نمی آمدی ,

[ شنبه 10 مهر 1395

] [ 21:31 ] [ Ŋεⓥŋⓐ ] [ بازدید : 781 ] [ نظرات () ]

مطالب مرتبط

نظرات این مطلب

نانوکو اوساداکا

10:31 - 1395/7/15/4

وبت خیلی قشنگه لینکی

پاسخ:ميسي

الهه	20:38 - 1395/7/14/3

همين الان تو همون پست رمان بذار
پاسخ: ببينم چي كار مي كنم

الهه	20:37 - 1395/7/14/3

نه جان من عكس ممدي رو
پاسخ: مرسي چيزش كردي

مايكل

20:37 - 1395/7/14/3

عكس منو ؟

پاسخ:خوش خيال خوش وقتم

الهه	20:36 - 1395/7/14/3

عكسشو بذار
پاسخ:كي؟

مايكل

20:35 - 1395/7/14/3

منم. چون هر وقت محمد مياد سراغ من واسش پيانو تو گوشيم باز مي كنم يا وقتي ميارمش خونمون پيانو مي ذارمش جلوش بهم مي گه دنگي دنگي

پاسخ:حناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااق

الهه	20:34 - 1395/7/14/3

نونا نگفتي دنگي دنگي كيه؟
پاسخ:ايتز نان آف يور بيزينس

الهه	20:17 - 1395/7/14/3

همو «قده باااااااخ گده»؟؟؟؟؟

<b r /> چقدر خنديديم. آغا من عاشق اين كاراي مبينام

الهه	20:35 - 1395/7/12/1

بابا داشتیم از گلدیس بر می گشتیم یه ماشین بود پسره هی بوق می زد یعنی برسونم . قولی صداش کرد پسره نگه داشت. رفت پیشش. دیدی دیگه عین پسرا راه میره بهش گفت که : بابا جون دوست دخترت پیاده می خوايم بریم. برو با برو. لهجشم یه جوری بود کل نصف راه تر کید

پاسخ: من عاشقققققققققققق اين كاراشم. اون آقا قد بلنده ها بود....:))))))))))))))))

الهه	20:33 - 1395/7/12/1

بابا مبینا دیگه ؟ دیروز فقط از نصف راه تا جهاد پیاده اومدیم نمی دونی که چی شد....
پاسخ:چي شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

الهه	20:31 - 1395/7/12/1

وای سلام نونا تا حالا با قولی بیرون رفتی ؟
پاسخ:قولی کیه؟

مایکل

20:28 - 1395/7/12/1

هیچ چی. یه منطق داشتی اونم پر پر شد

پاسخ: می دونم. ولی انصافا ما غرب زده ها نه منطق داریم نه چیز دیگه ای

مایکل

20:19 - 1395/7/12/1

تو مجلس عذاداری می خوای کراوات بزنی

پاسخ: من تو عروسی داداشمم کراوات زده بودم. چته تو ؟

مایکل

20:16 - 1395/7/12/1

نویش. حالا شوخی کردم. چرا می زنی؟
رمانش رو تموم کردی بده بخونم.
راستی . واسه مجلس پنج شنبه ی هفته ی بعد چی می خوای بپوشی؟

پاسخ: همونایی که دیروز خریدم. ولی یه کراواتش کمه جان تو.

اترین ایچیزن

17:40 - 1395/7/11/7

سلام نونا جان وبلاگ جدید مبارک ممنونم که وبلاگمو لینک کردی منم مال تو رو لینک کردم
فکنم سورا بهت تو تلگرام پیام داده به همون شماره ای که داده بودی
موفق باشی

پاسخ:اوخ من دیگه خیلی وقته تل نمی رم. شمارم هنوز مونده. ولی انیستا هستم. یعنی یه زمانی با گوشیه پسر خالم می رفتم ولی الان دیگه وقت کمه.

نيوسا

21:48 - 1395/7/10/6

good night.

مايكل

21:48 - 1395/7/10/6

گودباي

نيوسا

21:40 - 1395/7/10/6

نوي برو آخرين ورقه ي كلاسورتو وا كن.واسه صبا فتحي نامه نوشته بودي ها... اونو ازاون امضا اژدهايياش كرده
پاسخ:عيبي نداره. خونده هم فداي سرش. بازم ميدمنامه هامو بخوني. من رفتم شام بعداميام. باي

نيوسا

21:38 - 1395/7/10/6